سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خردی که بیماری خشم و شهوت دارد، از حکمت بهره ای نمی برد . [امام علی علیه السلام]

انجمن فیلمسازی سیمای ولایت قم

 
 
نفدفیلم از زبان شهید آوینی(یکشنبه 87 شهریور 17 ساعت 3:15 عصر )
آپارتمان شماره 13   کمدی یا نئورئالیسم

کارگردان:یدالله صمدی

در این قبیل  فیلم ها فقط چند اشتباه ساده اتفاق افتاده است که الآن عرض می کنم: 

یکی اینکه همه جنبه های واقعی شخصیت پرسوناژها فدای یک طرح کلی از پیش تعیین شده گشته است و بنابراین، پرسوناژها فقط قسمتی از وجود و رفتار خود را ظاهر می سازند که بتواند در سناریو به کار آید و فیلم را پیش ببرد و به همین لحاظ همه دیوانه به نظر می آیند. ممکن است بگویند که فیلم « آپارتمان شماره 13 » عمداً می خواسته کاریکاتوری از تیپ های اجتماعی ارائه دهد و در کاریکاتورسازی ، معمول است که قسمت هایی از شخصیت یک پرسوناژ عمده شود و برجستگی پیدا کند. اما به هر تقدیر، در کاریکاتور نیز سایر قسمت های وجود یک کاراکتر که برجستگی نیافته اند حذف نمی شود. اما در اینجا ، کاراکترها چیزی نیستند مگر مجموعه ای از رفتارها و دیالوگ هایی مورد نیاز فیلمنامه ، و وجود واقعی نیافته اند. اگر این طرح کلی می توانست بر واقعیات زندگی مردم بنا شود، آنگاه تعارضی بین پرسوناژها و کل فیلم موجود نمی شد، اما در غیر این صورت ، اگر طرح کلی فیلم از لا به لای واقعیات ظاهر کلکسیونی از خل ها و خل بازیشان مبدل خواهد شد.

فیلم « آپارتمان شماره 13 » می توانست یک فیلم سوبژکتیو باشد و از دید یک روستایی مهربان ، خانواده های آپارتمان نشین شهری را ببیند. آنگاه خل بازی ها می توانست فایده ای داشته باشد و معصومیت و سادگی زندگی روستایی را برملا سازد. اما در این فیلم ، « ماشو ایران منش » نیز به نوعی خود را به بلاهت زده است؛ همسرش و پدر از نیز از شدت بلاهت ـ و نه سادگی ـ به دیوانگی نزدیک هستند.

در جایی از فیلم « ماشو » هنگام خواندن نامه نامزدش ، کنار پیاده رو نشسته و چهره به چهره او گوسفند ابراهیم نیز مشغول خواندن نامه است. تماشاگر می خندد، اما در عین حال ، درمی ماند که با چه فیلم روبه روست. تماشاگر می خندد، اما به چه؟ به گوسفند مآبی  ماشو ایران منش؟ مگر فیلم قرار نیست که جانب ماشو را بگیرد؟ اینچنین است که وقتی ماشو یک انتخاب اخلاقی می کند و در پایان فیلم به نفع انسان دوستی از پول می گذرد، تماشاگر این انتخاب را نیز به حساب بلاهت او می گذارد.

تماشاگر می خندد، اما به چه؟ به یک فیلم کمدی؟ اما چنین نیست و فیلم « آپارتمان شماره 13 » صراحتاً اعتراف می کند که نمی خواهد در محدوده کمدی باقی بماند و تلاش دارد که به یک فیلم نئورئالیستی نزدیک شود؛ آنگاه وقتی فیلم به سراغ « معلول ها » می رود و از « علت ها » غفلت پیدا می کند ، زیبایی و عظمت حیات انسان ها حذف می شود تا حرکات آنها خنده دار شود. این یکی دیگر از اشکالاتی است که فیلم را به خل بازی  شبیه می سازد.

باز هم حرفی نبود اگر فیلم می توانست خود را در محدوده کمدی محض نگاه دارد. در فیلم های کمدی کاراکترهایی بیرون از « دایره معمول نظام اجتماعی » تصویر می شوند تا تماشاگر را بخندانند. اگر« آپارتمان شماره 13 » می توانست خود را به « خلوص در فرم » برساند فیلم خوبی از آب در می آمد ، اما این فیلم فعلی در واقع خارج از حیطه مهارت فیلمساز و تصور نهایی او از فیلم، چیزی از آب در آمده است که دیده اید؛ تماشاگر در ارتباط با کاراکترها هرگز از سطح عبور نمی کند، حتی درباره ماشو ایران منش که بالأخره در سر یک دوراهی اخلاقی راهی را در پیش می گیرد  که متناسب با روح شهرستانی و سنتی اوست. اما این انتخاب که می توانست بسیار زیبا و عمیق باشد، آن همه در سطح انجام می شود که تماشاگر، خود را در کنار ماشو احساس نمی کند.

پرسوناژهای « آپارتمان شماره 13 » قرار بوده است کارکاتورهایی باشند از تیپ هایی که در یک شهر متورم و بی در و پیکر مثل تهران زندگی می کنند و این تصویر اگر موفق می بود، می توانست زیبا باشد، اما همان طور که گفتم، پرسوناژها هرگز تبدیل به آدم هایی واقعی نمی شوند و در سطح رفتارهای کلیشه ای مورد نیاز فیلمنامه توقف می کنند. همه تقصیرها را هم به گردن فیلمساز نمی توان انداخت، اگرچه به نظر می آید که « صمدی » فرصت تأمل کافی برای انتخاب تیپ های اجتماعی فیلم خویش نداشته است.

سینمای ایران اکنون در شرایطی به سر می برد که باید قبل از هر چیز خود را از رکود اقتصادی سینمای ایران را در تمامی جهاتی که می تواند میزان فروش فیلم را بالا ببرد، خواهد کشاند. اگر آدم مواظب خودش نباشد،‌ نگاهی اینچنین به اجتماع ما را به این تز خواهد رساند که « همه مردم دیوانه اند. اما دیوانه ها از بقیه خل ترند! »



 
شهید آوینی(یکشنبه 87 شهریور 17 ساعت 3:6 عصر )
سینما شاید آنچنان که هست مسلمان شدنی نباشد اما می توان آن را به خدمت اسلام در آورد و این وظیفه ای است گران بر گرده ما.

 
یا حق(شنبه 87 شهریور 16 ساعت 11:40 صبح )

سلام

عشق آمدوشدچوخونم اندررگ و پوست 

تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست
 
اجزای وجودم همگی دوست گرفت

نامی است زمن بر من و باقی همه اوست
یا لثارات الحسین ادرکنی


 
لیست کل یادداشت های وبلاگ?
 




بازدیدهای امروز: 0  بازدید

بازدیدهای دیروز:0  بازدید

مجموع بازدیدها: 1582  بازدید


» اشتراک در خبرنامه «